من و تو
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
چیره شوم...
عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
نگاهت شاکی نبودم
فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر
چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز
هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم
بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت
تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به
سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست.... نظرات شما عزیزان:
سلام برادر
![]() لینکی ! لینکم کن --____-
پيوندها |
||
![]() |